جدول جو
جدول جو

معنی رامی هندی - جستجوی لغت در جدول جو

رامی هندی(یِ هَِ)
شیخ خضر از شعرای قرن یازدهم هجری قمری که همزمان با تسلط افاغنه بر صوبۀ بهار از سرزمین هند در شهر پتنه از آن منطقه سکونت داشت و تا پایان زندگی زناشویی نکرد. رامی در حدود سال 948 هجری قمری تولد یافت و در سال 1027 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است که دارای 6000 بیت شعر است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم). و رجوع به میخانه چ لاهور ج 3 ص 574 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام مرد هندی است که در ربیع الاول سال 886 هجری قمری قدم بمصر گذاشت و ادعاء کرد که سنش 250 سال است، سیوطی در تاریخ الخلفاء گوید: چون او را دیدم عقل تجویز بیش از 70 سال را بر او نکرد، مضافاً آنکه او بر این مدعی خود دلیلی نداشت، بوضع ظاهری، او مردی قوی هیکل با محاسن کاملاً سیاه رنگ بود، از آنچه از او شنیدم این بود که گفت در سن 18 سالگی من حج گزاردم و چون به هند بازگشتم شنیدم که تاتارها ببغداد رفته اند تا آنجا را بحیطۀ تصرف درآورند، او می گفت در زمان سلطان حسن قدم به مصر گذاشتم، و این سلطان هنوز مدرسه اش را بنا نکرده بود، البته آنچه می گفت صرف ادعا بود و دلیلی برای صحت قولش نداشت، (از تاریخ الخلفاء سیوطی ص 343)
لغت نامه دهخدا
(حُ یِ هَِ)
شیخ حسام الدین پدر سراج الدین آرزو شاعر هند است. او راست: نظم داستان ’قصۀ کامروب’. (ذریعه ج 9 ص 237). و این بیت از اوست:
به آیینی عجب برده است مطرب زادۀ هوشم
که از حیرت سراپا همچو نی گه چشم و گه گوشم.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(خُ یِ هَِ)
خرمای هندو. اربه. اربو. تمر هندی. (یادداشت بخط مؤلف). مقل، دوم. (محمود بن عمر) : جابرسری، دهیست (به هندوستان) آبادان و با نعمت بسیار و اندر وی خرمای هندی و خیارشنبر بسیار است. (حدود العالم). اما اگر بیمار را طبع خشک و حرارت به افراط باشد بعوض جلاب و ماءالعسل خرمای هندی با جلاب آمیخته باید دادن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
از شعرای هندوستان است و در عصر اکبرشاه میزیسته و قرابتی نیز با شاه داشته است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یِ یَ)
قلی رامی از اهل یزد است که در آن شهر به سرتراشی روزگار میگذرانیده. قطعۀ زیر که برخی به ’میروالهی’ نسبت داده اند ازو مسموع شده:
شنیدم که دوشینه در بزم غیر
می لعل از جام زر خورده ای
ندانم ازآن بزم پر شور و شر
دو پیمانه یا بیشتر خورده ای
بهر حال در شهر آوازه است
که جز باده چیزی دگر خورده ای.
(از آتشکدۀآذر چ بمبئی ص 260).
در آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 267 نام این شاعر دامی (با دال) ضبط شده و نیز در فرهنگ سخنوران علاوه بر رامی یزدی که با ذکر پنج مأخذ ضبط شده، ذکری نیز از دامی یزدی که نام قلی دارد باستناد تذکرۀ محمدشاهی (رشتۀ اول ص 86) آمده که گمان میرود با رامی یزدی یکی باشد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و الذریعه ج 9 بخش دوم و آتشکدۀ یزدان ص 290 و تذکرۀ روز روشن ص 237و ریاض الجنه نسخۀ خطی نخجوانی روضۀ پنجم قسم دوم ص 829 و دامی یزدی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ)
تخلص یکی از شعرای هندوستان بنام کفایت علی از اهل مرادآباد. منظومۀ ’بهار خلد’ از اوست. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
پادشاه ناحیۀ سند در هندوستان: چون روزگار آیند سپری شد پسرش راسل پادشاه گشت. (مجمل التواریخ و القصص ص 120)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
هندی، سید محمد کاظم فرزندابوالقاسم و برادر سید احمد حسین. وی از شعرای هندوستان و در خدمت شاه فرخ سیر بود. قطعۀ زیر ازوست:
بهار تازه ای دیدم رخش را نیمرنگ امشب
که میزد آتش صدرنگ در شهر فرنگ امشب
کنون ماند دل صدچاک چاکم تا دم محشر
ز مژگان درازی خورده ام زخم خدنگ امشب.
(از الذریعه ج 9 بخش 2) (قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رجوع به صبح گلشن ص 171 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ بِ هَِ)
میرمبارک بن سید عاصم بن عبدالله و نیاکان وی از قصبۀ امام میباشند که از نواحی بلخ است ولی ابتدا در دکن و سپس در مدرس رحل اقامت افکندند راغب بسال 1203 هجری قمری در مدرس دیده بر جهان گشود. وی غیر از دیوان شعر دو مثنوی بنام ’ساقی نامه’ و ’فراقنامه’ دارد. شرح حال و آثار او در صبح گلشن ص 170 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و ریحانه الادب ج 1 آمده است. (از الذریعه ج 9 بخش 2 ص 349). مدرس تبریزی این بیت را در ریحانه الادب (ج 3 ص 68) از وی آورده است:
ز اضطراب خود آرام یافتم راغب
بسان جنبش گهواره شد تپیدن من
لغت نامه دهخدا